لحظه هایی هست که بازیگر ضربان قلبش رو به شدت حس می کنه، طوری که صداش مثل صدای ثانیه های آخرِ یه بمب ساعتی می مونه که الانه منفجر بشه، انقدر هم شدید میشه که بازیگر فکر میکنه قلبش داره از جا کنده میشه و باید کاری کرد…. . در درجه ی اول، نباید نگران شد چون همه به طریقی تجربه اش کردیم و می کنیم و باید گفت که این مورد نهایتاً از استرسِ شدید میاد و حتی به تنشِ فیزیکی هم میرسه مثل گرفتگی گردن، دست و… . اما باید بدونیم که این موارد از یه سری موقعیت ها بیرون میان که به احتمال زیاد نتیجه ی اونها هم برای ما مهم هستند، مثل: سخنرانی کردن،جلوی دوربین بازی کردن، رفتن روی صحنه و… .
حالا شما بعنوان بازیگر، یا باید این بمب رو خنثی کنید و یا کلا قید بازیگری رو بزنید. و اما خبر خوب اینه که ما در ادامه ی مقاله به شما میگیم که چطور این لحظات رو به خوبی پشت سر بگذارید.
اگر از دیگران درباره ی رویارویی شدن با مثال های اول این مقاله سوال کنیم که: در مواردی مثل اولین بار رو ی صحنه رفتن، چه حالی داشتید؟ همه معمولا در چند جمله با هم اشتراک نظر دارند:
“یهو توی دلم خالی شد”……” قفل کردم”…….”همه کلمات رو فراموش کردم” و… البته ما در مقاله ی ” چطور روی صحنه سکته نکنیم ” هم راهکارهایی در این موارد بیان کردیم اما:
به نظر شما طبیعی ست؟
در ادامه سه مرحله را برای شما بیان می کنیم تا تاثیرات این وضعیت ها را، روی خود کم کرده تا راحت تر بتوانید عمل کنید.
با این وضعیت روبرو شدن در صورتی که هیچ تجربه ای ندارید، طبیعی ست. اما سوال اینجاست که چطور بعظی از افراد با نداشتن هیچ تجربه ای از هنر و بازی و هنرپیشگی وقتی چنین وضعیت مشابهی پیش میاد، سریع از جا بلند میشن و میان حرف میزنن، بازی می کنن، و لی بعضی از افراد حتی با آمادگی، کلاً موقعیت ها رو خراب می کنن؟ اصلا از کجا معلوم آن دوستانی که گفتیم خوب عمل میکنند برای این موقعیت ها و لحظات تمرین نکرده باشن؟
حالا چند تا مرحله به شما میگیم تا تاثیرات این موقعیت ها رو رو خودتون کم کنید تا در این وضعیت ها راحت تر عمل کنید
در همه ی هنر ها تمرین امری اساسی و برای مهارت هم اثر اون رو نمیشه نادیده گرفت. پس لطفا تمرینات زیر رو بخونید و اجرا کنید. خودتون رو در وضعیتی که اجتمالش رو می دهید قرار بدین: مثلاً: بععنوان بازیگر در جمعی باید حضور پیدا کنید و این احتمال رو هم بدین که اون جمع از شما درخواست میکنند که شما باید صحبت کنید، درواقع میشه گفت یه سخنرانیِ کوچیک در یک جمعِ دوستانه. اما هر چه که هست، شما باید یه چیزهایی رو بیان کنید. خب، توی این وضعیت از چه چیزی حرف می زنید ؟
یک موردی که نباید هیچ وقت فراموش کنید اینه که دیالوگ ها مهم نیستند بلکه خودِ تمرین کردن در این موقعیت مهمه. حالا تمرین کنید، چطور حرف میزنید یا برخورد میکنید یا … .
آمادگی شما رو ماهرتر و با اعتمادبه نفس تر نشون میده، توی مثال بالا، ما به شما موضوع میدیم، فرض کنید قراره درباره یک بازی نمایشی و طریقه ی اجرای این بازی کمی حرف بزنید
خب تا اینجا یه سری اطلاعات دارید. کجا قراره این بحث رو ارائه بدین؟ در گروه . برای چه کسانی؟ اعظای گروه . عنوان سخرانی چیه؟ یک بازی نمایشی مشخص. حالا باید یه تحقیق کوچیک انجام بدین، مثلا اسم بازی از کجا اومده ، چه گروه سِنی انجامش میدن، کجا اجرا میشه و در نهایت هم اینکه بازخورد و اجرایی شدن این بازی در گروه و یا منطقه ی شما چطور هست. جواب همین چند سوال برای شما حدود بیست دقیقه متن برای ارائه داره و باید تبریک هم بگیم چون به یه تسلط اولیه هم رسیدید.
آماده که شد چه کنیم؟
معمولا همه از این مرحله به بعد رو جدی نمیگیرند، مثل اینکه همه ی تلاشت رو میکنی به جایی بری اما وقتی رسیدی نمیدونی باید چه کنی. اتفاقا موفقیت شما از این مرحله به بعد بیشتر میشه. چندین بار چیزی حالاکه آماده کردید رو بخونید و به شدت تمرینش کنید.تنها راه اصلی که حتما تا اینجای مقاله متوجه شدین، آمادگی ست… . این مورد هم فقط با تمرین بدست میاد.
حالا به جای شیرینِ این بحث رسیدیم. باید خیال کنید. با تخیل میشه همه جا رفت، مکان و زمان هم بی معنا می شود. یادتون نرفته که، شما به داخل یه گروه خیالی رفتید، سخنرانی کردید، چندین بار این حالت رو در خیالتون تجربه کردید و آماده ی یه موقعیت واقعی شدین. حالا میشه هزاران لحظه با شخصی که نیست صحبت کرد یا در مکانی که الان نیستید اما دوست دارید باشید حضور داشته باشین و بارها و بارها چیزی رو تمرین کنید، انقدر که در یک موقعیت مشابه در واقعیت اون رو با آرامش اجرا می کنید.
این مقاله بزودی بروز میشه اما برای همین مقدار هم اگه خواستید میتونید به مقالات کاربردی سایت بازیگرافی سربزنید و خودتون رو آماده کنید. این لحظات برای همه ی ما پیش میاد فقط باید بمب های زندگیمون رو در زمان و مکانِ خودشون خنثی کنیم.